شماره ١٠٨: نصيب اهل دل از چرخ بدگهر سنگ است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نصيب اهل دل از چرخ بدگهر سنگ است
که رزق نخل برومند از ثمر سنگ است
همان ز خنده من کوهسار پرشورست
چو کبک دانه روزى مرا اگر سنگ است
جنون من ز ملامت شود سبک پرواز
فلاخنم که مرا توشه سفر سنگ است
تفاوتى نکند پيش سير چشمى من
اگر گهر به ترازوى من، اگر سنگ است
دراى قافله ام نيست جز صداى شکست
که شيشه بارم و اين راه سر به سر سنگ است
حصار عافيت جان ماست غفلت ما
که ايمن است ز نشتر رگى که در سنگ است
ز جوش سينه من آسمان به خود لرزد
که زور باده به ميناى بيجگر سنگ است
کجا ز دانه و دام جهان فريب خورم؟
مرا که نقش پر و بال در نظر سنگ است
ز روى سخت چو آهن توان به کام رسيد
که خرده در کف ممسک، شرار در سنگ است
چه شد ز باده اگر شيشه غوطه زد در لعل؟
همان در آينه پاک شيشه گر سنگ است
ز خود برآ، دل بيدار اگر طمع دارى
که چشم بسته بود تا شرار در سنگ است
خبر کى از دل پر خون عشق دارد حسن؟
که لعل در نظر طفل بيخبر سنگ است
مشو ز سختى ايام نااميد که لعل
ز آفتاب خورد رزق اگر چه در سنگ است
ز کار سخت گره وا شود به آسانى
کليد باغ ز چوب است اگر چه در، سنگ است
درست شد ز ملامت شکسته ام صائب
که موميايى مجنون بيخبر سنگ است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید