شماره ٦٩: ز سادگى است به فرزند هر که خرسندست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز سادگى است به فرزند هر که خرسندست
که مادر و پدر غم، وجود فرزندست
دل درستى اگر هست آفرينش را
همان دل است که فارغ ز خويش و پيوندست
شب آنچه مردم غافل ستاره مى دانند
ز آتش جگر ما شراره اى چندست
سخن شمرده و سنجيده گوى بى سوگند
که شاهد سخنان دروغ، سوگندست
به زير خاک، غنى را به مردم درويش
اگر زيادتيى هست، حسرتى چندست
به شوربختى ازان دل نهاده ام که نمک
براى تلخى بادام بهتر از قندست
مرا به حلقه صحبت مخوان ز تنهايى
که نخل خوش ثمر من غنى ز پيوندست
مخور فريب شکرخند عيش چون طفلان
که روى صبح به خون شسته شکرخندست
به عشرت ابدى برده است پى صائب
به قسمت ازلى هر دلى که خرسندست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید