شماره ٧: حلقه ذکر تو، ميم دهنى نيست که نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
حلقه ذکر تو، ميم دهنى نيست که نيست
خلوت فکر تو چاه ذقنى نيست که نيست
نه همين صبح ازين درد گريبان چاک است
چاک سوداى تو در پيرهنى نيست که نيست
ساغر چشم تو در دير و حرم در دورست
حسن بى قيد تو در انجمنى نيست که نيست
هر يک از اهل نظر را به زبانى دارد
چشم پر کار ترا هيچ فنى نيست که نيست
بلبل و طوطى و قمرى همه نالان تواند
در دبستان تو شيرين سخن نيست که نيست
همه نازک بدنان در خم آغوش تواند
سينه چاک تو گل و ياسمنى نيست که نيست
گر چه در بسته شرم است کمانخانه تو
از خدنگ تو مشبک بدنى نيست که نيست
شمع و پروانه و گل نغمه سرايى دارد
خارخار تو گل پيرهنى نيست که نيست
زهره کيست که از شکوه تواند دم زد؟
حيرت روى تو قفل دهنى نيست که نيست
به چه جمعيت خاطر در مدح تو زنم؟
که پريشان تو زلف سخنى نيست که نيست
نه همين حال غريبى است مرا دور از تو
شام غربت ز تو صبح وطنى نيست که نيست
نه همين خامه صائب ز تو طوبى ثمرست
آب لطف تو روان در چمنى نيست که نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید