شماره ٥٠٠: چون به رخ چين سر زلف چليپا فکنى

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون به رخ چين سر زلف چليپا فکنى
سرم آن بخت ندارد که تو در پا فکنى
تا به کى بار خم زلف کشى بر سر دوش
کاش بردارى و بر گردن دلها فکنى
عقده هايى که بدان طره پرچين زده اى
کاش بگشايى و در سنبل رعنا فکنى
چون به هم برفکنى طره مشک افشان را
آتشى در جگر عنبر سارا فکنى
گر تو زيبا صنم از پرده درآيى روزى
کار خاصان حرم را به کليسا فکنى
وقتى ار سايه بالاى تو بر خاک افتد
خاک را در طلب عالم بالا فکنى
گفتى امروز دهم کام دل ناکامت
آه اگر وعده امروز به فردا فکنى
گر تو يوسف صفت از خانه به بازار آيى
دل شهرى همه بر آتش سودا فکنى
تيغ ابروى تو را اين همه پرداخته اند
که سر دشمن داراى صف آرا فکنى
ناصرالدين شه غازى که سپهرش گويد
باش تا روزى زمين گيرى و اعدا فکنى
چاره آن دل بى رحم فروغى نکنى
گر ز آه سحرى رخنه به خارا فکنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید