شماره ٢٥٥: لب پيمانه اگر بر لب جانانه نبود

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
لب پيمانه اگر بر لب جانانه نبود
بوسه گاه لب رندان لب پيمانه نبود
گوشه چشمش اگر نشئه ندادى مى را
يک جهان مست به هر گوشه مى خانه نبود
مايه مستى ما باده نبودى هرگز
ساقى بزم گر آن نرگس مستانه نبود
بعد چندى که شدم داخل کاشانه دوست
آن هم از دشمنى چرخ به کاشانه نبود
آشناى حرمى بوده ام از جذبه عشق
که در آنجا گذر محرم و بيگانه نبود
از پى مقصد دل در همه عالم گشتيم
گنج مقصود در اين عالم ويرانه نبود
من به هر کشورى از عشق نبودم رسوا
گر به هر مجلسى از حسن تو افسانه نبود
پرتو روى تو آتش به دلم زد وقتى
که به پيرامن شمع اين همه پروانه نبود
تا سر زلف تو شد سلسله جنبان جنون
کس نديدم به همه شهر که ديوانه نبود
با وجود غزل شاه فروغى چه کند
زان که در طبع گدا گوهر يک دانه نبود
تاج بخشنده خورشيد ملک ناصردين
که رهين فلک از همت مردانه نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید