شماره ٢٥٤: قدح باده اگر چشم بت ساده نبود

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
قدح باده اگر چشم بت ساده نبود
اين همه مستى خلق از قدح باده نبود
سبب باده ننوشيدن زاهد اين است
که سراسر همه اسباب وى آماده نبود
دوش در دامن پاک صنم باده فروش
اثرى بود که در دامن سجاده نبود
تا به درها نروى هر سحرى کى دانى
که درى غير در ميکده بگشاده نبود
هر که دل بردن معشوق بيند داند
که گناه از طرف عاشق دل داده نبود
هرگز ايجاد نمى کرد خدا آدم را
عين مقصود گر آن شوخ پرى زاده نبود
قاصد ار دوست به سويم نفرستاد خوشم
که ميان من و او جاى فرستاده نبود
روز محشر به چه اميد ز جا بر خيزد
هر سرى کز دم شمشير تو افتاده نبود
واقف از داغ دل لاله نخواهد بودن
هر نهادى که در آن داغ تو بنهاده نبود
با که من قابل قلاده نبودم هرگز
يا سگ کوى تو محتاج به قلاده نبود
کى فروغى ز فلک سر خط آزادى داشت
گر به درگاه ملک بنده آزاده نبود
آفتاب فلک جود ملک ناصردين
که به قدر کرمش گوهر بيجاده نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید