شماره ٢٣٠: بهل ز صورت خوبت نقاب بردارند

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بهل ز صورت خوبت نقاب بردارند
که با وجود تو عشاق نقش ديوارند
چگونه خوارى عشق تو را به جان بکشم
که پيش روى تو گل هاى گلستان خوارند
با خلد خواندمان شيخ شهر و زين غافل
که ساکنان درت از بهشت بيزارند
تو گر به سينه دل سخت آهنين دارى
شکستگان تو هم آه آتشين دارند
به سخت گيرى ايام هيچ کم نشوند
گرفتگان کمندت ز بس که بسيارند
تو شادکامى و شهرى مسخر غم عشق
تو مست خوابى و خلقى ز غصه بيدارند
به جز بنفشه نرويد ز خاک پاکانى
که از طپانچه عشقت کبودرخسارند
حساب خون من افتاده است با قومى
که خون بى گنهان را به هيچ نشمارند
گناهکار تر از من کسى فروغى نيست
به کيش دولت اگر عاشقان گنه کارند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید