شماره ٢١٧: اى بنده بالاى تو زرين کمرى چند

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى بنده بالاى تو زرين کمرى چند
منت کش خاک قدمت تاجورى چند
سر منزل عشاق تو جا نيست که آن جا
بالاى هم افتاده تنى چند و سرى چند
هم از سر عشاق و هم از سينه مشتاق
عشق از پى شمشير تو دارد سپرى چند
بر روى کسى بخت گشايد در دولت
کو منظر زيباى تو بيند نظرى چند
مست آمدم از ميکده عشق تو بيرون
تا واقف از اين نکته شود بى خبرى چند
تا بر غم روى تو گشادم در دل را
بر روى من از عيش گشادند درى چند
فرياد که شد از دل سنگين تو نوميد
آهى که در آن بود اميد اثرى چند
يا تلخ مکن کام من از زهر تغافل
يا آن که بيار از لب شيرين شکرى چند
اکنون که تر و خشک جهان قسمت برق است
آن به که فراهم نکنى خشک و ترى چند
بيداد بتان خون مرا ريخت فروغى
افغان که شدم کشته بيدادگرى چند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید