شماره ١٨٩: اى خوشا رندى که رو در ساحت مى خانه کرد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى خوشا رندى که رو در ساحت مى خانه کرد
چاره دور فلک از گردش پيمانه کرد
سال ها کردم به صافى خدمت ميخانه را
تا مى صاف محبت در وجودم خانه کرد
دانه تسبيح ما را حالتى هرگز نداد
بعد از اين در پاى خم، انگور بايد دانه کرد
نازم آن چشم سيه کز يک نگاه آشنا
مردم آگاه را از خويشتن بيگانه کرد
چشمه خورشيد رويش چشم را بى تاب ساخت
حلقه زنجير مويش عقل را ديوانه کرد
من که در افسون گرى افسانه ام در روزگار
نرگس افسون گر ساقى مرا افسانه کرد
دامن آن گنج شادى را نياوردم به دست
سيل غم بيهوده يکسر خانه اى ويرانه کرد
سر حق را بر سر دار فنا کرد آشکار
در طلب منصور الحق همت مردانه کرد
آن چه با جان فروغى کرد حسن روى دوست
کى فروغى شمع با آتش به جان پروانه کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید