شماره ١٦٩: گهى به دير و گهى جلوه در حرم دارد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گهى به دير و گهى جلوه در حرم دارد
ندانم اين چه جمال است کان صنم دارد
کسى است صاحب بخت بلند و عمر دراز
که دست بر سر آن زلف خم به خم دارد
حيات بخشد اگر خاک مقدمش نه عجب
که جان زنده دلى زير هر قدم دارد
کسى که تکيه زند بر عنايت ساقى
اگر غلط نکنم تکيه گاه جم دارد
غلام چشم سياهى شدم ز دولت عشق
که ناز بر سر شاهان محتشم دارد
تو خود به چشم حقيقت نظر نکردى باز
وگر نه دير و حرم هر دو يک صنم دارد
جهان ز جنبش مژگان گرفته اى آرى
جهان بگيرد شاهى که اين حشم دارد
دهان تنگ تو تا آمد از عدم به وجود
وجود تنگ دلان حسرت عدم دارد
مگر ز چشم تو دم به گلستان نرگس
که از خمار سحر حالتى دژم دارد
کسى که با سر زلف تو دست پيمان داد
سرش به باد فنا گر رود چه غم دارد
از آن خدنگ تو در دل عزيز و محترم است
که ره به خلوت دل هاى محترم دارد
فروغى از لب شيرين شکرافشانت
هزار تنگ شکر در نى قلم دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید