شماره ١١٠: خوش است اگر ز تو ما را دل غمينى هست

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوش است اگر ز تو ما را دل غمينى هست
که عاقبت پى هر زهر انگبينى هست
ز زلف و روى تو تا عشقم آگهى درداد
خبر نى ام که در آفاق کفر و دينى است
حديث نافه چين مى کنند مردم شهر
مگر که جز شکن طره تو چينى هست
به ديده تا نکشم خاک آستان تو را
مرا به خون دل آلوده آستينى هست
آيا بريد صبا چون رسى بدان وادى
بگو به صاحب خرمن که خوشه چينى هست
نياز مى کشدم در گذرکه صنمى
که زير هر قدمش جان نازنينى هست
نشسته ام به سر راه ناوک اندازى
بدين اميد که پيکان دل نشينى هست
کمين گشاده به صيد دلم کمان دارى
کزو کشيده کمانى به هر کمينى هست
فروغى از کف من برده آفتابى دل
که در مجاورتش جعد عنبرينى هست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید