شماره ٨٢: قاعده قد تو فتنه به پا کردن است

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
قاعده قد تو فتنه به پا کردن است
مشغله زلف تو بستن و واکردن است
خرمى صحن باغ با تو خراميدن است
فرخى صبح عيد با تو صفا کردن است
هر که به ناچار کرد از سر کويت سفر
منزلش اول قدم رو به قفا کردن است
چون نکند چشم تو چاره دلخستگان
زان که قرار طبيب خسته دوا کردن است
عشق تو آزاد کرد از همه قيدى مرا
زان که سلوک ملوک، بسته رها کردن است
وعده قتل مرا هيچ نکردى خلاف
زان که طريق وفا، وعده وفا کردن است
شايد اگر چشم تو مى کشدم بى خطا
شيوه ترک ختن عين خطا کردن است
بوسه پس از مى بده، کام دلم هى بده
زان که شعار لبت کامروا کردن است
من به دعا کرده ام مدعيان را هلاک
زان که خواص دعا دفع بلا کردن است
روشنى چشم من روى نکو ديدن است
مصلحت کار من کار به جا کردن است
بنده تقصيرکار بند خطاکارى است
خواجه صاحب کرم فکر عطا کردن است
وادى بى انتها راه طلب رفتن است
دولت بى منتها ياد خداکردن است
قاصد فرخنده پى از در جانان رسيد
جان گران مايه را وقت فدا کردن است
شغل فروغى ز شاه دامن زر بردن است
کار مه از آفتاب کسب ضيا کردن است
ناصردين شاه را دان که به هر بامداد
بر گهرش آفتاب گرم دعا کردن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید