شماره ٥٨: تا طرف نقاب از رخ رخشان تو برخاست

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا طرف نقاب از رخ رخشان تو برخاست
خورشيد فلک از پى فرمان تو برخاست
تا تنگ دهان را به شکر خنده گشودى
طوطى به هواى شکرستان تو برخاست
بر افسر شاهان سرافراز نشيند
هر گرد که از گوشه دامان تو برخاست
داغى است که در سينه صد چاک نهفتند
هر لاله که از خاک شهيدان تو برخاست
در کار فروبسته عشاق فکندند
هر عقده که از زلف پريشان تو برخاست
صد ولوله در مردم صاحب نظر انداخت
هر فتنه که از نرگس فتان تو برخاست
بر خاک فشاند آب رخ مشک ختن را
هر نافه که از طره پيچان تو برخاست
در انجمن باده کشانش ننشانند
پيمانه کشى کز سر پيمان تو برخاست
تا سرزده خورشيد جهان تاب ز مشرق
خورشيد فروغى ز گريبان تو برخاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید