شماره ٢٨١: هر جا که مست وغمزه زن، آن عشوه آئين ميرود

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر جا که مست وغمزه زن، آن عشوه آئين ميرود
دل ميدهد جان ميچکد سر ميبرد دين ميرود
از وعده گاه وصل او هر شام تا ميخانه ام
آرام در خون مى طپد اميد غمگين ميرود
گويا ز عيش آباد وصل آمد نسيم مژده
کز خون دل گل ميدمد وز روى غم چين ميرود
گر يار شادى نيست دل هر گه که نامش ميبرم
بهر چه غم را برزبان صد گونه نفرين ميرود
چون شهسوار خويش را در خانه کس بنگرم
کز رشک ميميرم اگر در خانه زين ميرود
خيزد دعايى از لبم کز معبد ناقوسيان
تا خلوت حسن قبول آشوب آئين ميرود
عرفى دهد جان را بيا تلقين کنش نام صنم
کان سست پيمان ناگهان زين حلقه بيدين ميرود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید