شماره ٥٠٠: دردمندان غم عشق دوا مى خواهند

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دردمندان غم عشق دوا مى خواهند
باميد آمده اند از توترا مى خواهند
روز وصل تو که عيدست ومنش قربانم
هرسحر چون شب قدرش بدعا مى خواهند
اندرين مملکت اى دوست توآن سلطانى
که ملوک ازدر تو نان چو گدا مى خواهند
بلکه تا برسر کوى تو گدايى کرديم
پادشاهان همه نان از در ما مى خواهند
زآن جماعت که زتو طالب حورند وقصور
در شگفتم که زتو جز تو چرا مى خواهند
زحمتى ديده همه برطمع راحت نفس
طاعتى کرده وفردوس جزا مى خواهند
عمل صالح خود را شب وروز از حضرت
چون متاعى که فروشند بها مى خواهند
عاشقان خاک سر کوى تو اين همت بين
که ولايت زکجا تا بکجا مى خواهند
عاشقان مرغ و هوا عشق وجهان هست قفس
با قفس انس ندارند هوا مى خواهند
تو بدست کرم خويش جدا کن ازمن
طبع ونفسى که مرا از تو جدا مى خواهند
عالمى شادى دنيا وگروهى غم عشق
عاقلان نعمت وعشاق بلا مى خواهند
سيف فرغانى هر کس که تو بينى چيزى
ازخدا خواهد واين قوم خدا مى خواهند
در عزيزان ره عشق بخوارى منگر
بنگر اين قوم کيانند و کرا مى خواهند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید