شماره ٤١٦: خوشا دلى که چو تو دلبرش بدست افتد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوشا دلى که چو تو دلبرش بدست افتد
زخمر عشق تو يک ساغرش بدست افتد
چو با کسى تو بيک بوسه در ميان آيى
کنار حور ولب کوثرش بدست افتد
سزد که از پر طاوس بادزن سازد
هر آن مگس که چوتو شکرش بدست افتد
مشام روح معطر کند نسيم صبا
گرآن کلاله (عنبرچه اش) بدست افتد
کسى که پاى ارادت نهاد بر در تو
بهر قدم که زند صد سرش بدست افتد
مقيم کوى ترا گر بهشت باشد جاى
کدام جاى ازين خوشترش بدست افتد
مرا چه آرزوى پاى زشت طاوس است
چو در ميانه مصحف پرش بدست افتد
چو دوست دست دهد مال گو برو از دست
صدف نخواهم چون گوهرش بدست افتد
باهل دل نرسد جان نفس تن پرور
وگر چه دلبر جان پرورش بدست افتد
کجا چو زهره زند گر به ناخنى باصول
وگرچه بربط خنيا گرش بدست افتد
درين مصاف بر اعداى خود ظفر اوراست
که خويشتن کشد ار خنجرش بدست افتد
شکست يابد لابد بکورى نمرود
خليل را چو بت آزرش بدست افتد
بزير پاى نهد مرد ره چو هشت بهشت
وگر چه پايه هفت اخترش بدست افتد
شکسته بسته دلى داد سيف فرغانى
چو جان فدا کند ار ديگرش بدست افتد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید