شماره ٣٩١: اى دل فغان که آن بت چالاک مى رود

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دل فغان که آن بت چالاک مى رود
ما در غميم و يار طربناک مى رود
خوردى شراب وصل بشادى بسى کنون
با زهر غم بسازکه ترياک مى رود
چون مرغ نيم بسمل وچون صيد خون چکان
دلهاى خلق بسته بفتراک مى رود
در شاه راه هجر چو عيار باديه
زر برده مرد کشته وبى باک مى رود
چون شبنم آب ديده من در فراق تو
بر گرد مى نشيند ودر خاک مى رود
چون چشم ابر ديده اختر گرفت آب
از دود آه من که بر افلاک مى رود
بر روى روزگار جزو کو رونده يى
کو همچو آب ديده من پاک مى رود
اوآب بود وزآتش شوق اين دل حزين
بااو دراوفتاد وچو خاشاک مى رود
چون دوست عزم کرد همى گوى همچو سيف
اى دل فغان که آن بت چالاک مى رود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید