شماره ٣٥٩: زهى بالعل تو شهد و شکر هيچ

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهى بالعل تو شهد و شکر هيچ
خهى با روى تو شمس وقمر هيچ
لبم را بر لبت نه تا ببينم
که بااو نسبتى دارد شکر هيچ
دهانت ديدم وآن گشت باطل
که مى گفتم نيايد درنظر هيچ
وزين معنى عجب دارم که چون من
جهانى دل نهادستند بر هيچ
زدندان تو نيز اندر شگفتم
که چندين در نهان چونست در هيچ
درين مدت که از روى تو دورم
که چون عمرت نديدم برگذر هيچ
شکيبايى و دل آبند و روغن
ندارند الفتى با يکدگر هيچ
تو مست حسن و من مست تو ونيست
ترا ازمن مراازخود خبر هيچ
همى ترسم که عشق سيف با تو
شود چون کار دنيا سربسر هيچ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید