شماره ٣٥٧: مرا بنزد تو بهر نشست جايى نى

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا بنزد تو بهر نشست جايى نى
مرا زدست تو بهر گريز پايى نى
زبهر جستن تو تادلم زجا برخاست
ببين که با سر کويت نشست جايى نى
منم زخويشان بيگانه بهر تو (و) مرا
بجز سگ تو درين کوى آشنايى نى
چو گل بخوبى صد برگ کشته اى ومرا
چو عندليب بهنگام دى نوايى نى
جهان پر از گل ولاله شده ولى بى تو
مرا چوآب بايام گل صفايى نى
چو ذره بى تو وجودم تنست و جانى نى
چوآفتاب همه رويى و قفايى نى
بحال خود چو نظر کردم از تو مى پرسم
که هيچ باشد ازين صعبتر بلايي؟نى
گريز ازتو وجزتو گريز گاهى نيست
شکايت ازتو و غير ازتو پادشايى نى
غم تراست مسلم زحاکمان امروز
که خون بريزد واندر ميان بهايى نى
ازآستان جلالت بپرس تا هرگز
زدست حلقه برين درچو من گدايي؟نى
بجان رسيد کنون کار سيف فرغانى
سقيم در خطر و درد را دوايى نى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید