شماره ٣٥٠: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمى آيد
ترا بصحبت ما سر (فر) ونمى آيد
زبنده شرم چه دارى بگو نمى آيد
بدور حسن تو بيرون عاشقى کارى
بيازموده ام از من نکو نمى آيد
دلم بروى تو هرگز نمى کند نظرى
که تير غمزه شوخت برو نمى آيد
همى خورند غمم آشناو بيگانه
که چون بنزد توآن ماه رو نمى آيد
ترازوييست درو سنگ خويشتن دارى
چنانکه جز بزرش سر فرو نمى آيد
قرارداد که آيم بديدن تو شبى
کنون قرار زمن رفت و او نمى آيد
دلم وصال تو ميخواهد اينچنين دولت
بصبر يافت توان واين ازو نمى آيد
نبود با تو مرا عشق روزگارى ازآن
بروزگار تغير درو نمى آيد
چرا نمى کند انديشه سيف فرغانى
که هيچ حاصل ازين گفتگو نمى آيد
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده