شماره ٣٤٩: اى درسر من از لب ميگون تو مستى

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى درسر من از لب ميگون تو مستى
با عشق تو درمن اثرى نيست از هستى
با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس
چون نسبت چشمست ببيمارى و مستى
ازجاى برو گو دل وجان چون تو بجايى
وزدست برو گو دو جهان چون تو بدستى
سر زير لگد کوب غم آريم چو هستيم
درکوى تو راضى شده چون خاک بپستى
هرگز بخلاف تو نبندم نگشايم
دستى که تو بگشادى وپايى که تو بستى
آن عقل که سرمايه دعويست ربودى
وآن توبه که سر لشکر تقويست شکستى
اى عشق زتو جان نبرد دل که درين بحر
او ماهى طعمه طلبست وتو چو شستى
اى سيف نکويان جهان قيد تو بودند
در دام وى افتادى و ازجمله برستى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید