شماره ٣٢١: هرچند ديده هرگز رويت نديده باشد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هرچند ديده هرگز رويت نديده باشد
جز روى تو نبيند آنراکه ديده باشد
در خوبى رخ تو من تيره دل چه گويم
کآيينه همچو رويت رويى نديده باشد
گر روى تو زبستان روزى خراج خواهد
گل از ميانه جان زر برکشيده باشد
چون عارض تو بيند نرگس بلاله گويد
هرگز بنفشه بر گل زين سان دميده باشد
اى در عرق ز خوبى رخسار لاله رنگت
همچون گلى که بر وى باران چکيده باشد
حال دل حزينم زآنکس بپرس کو را
دل از درون و آرام از دل رميده باشد
بر بوى وصل هجران آنکس کند تحمل
کو بر اميد شکر زهرى چشيده باشد
آنکس نکو شناسد حال دل زليخا
کو از براى يوسف دستى بريده باشد
گفتى بصبر مى کن با هجر سازگارى
بى وصل دوست عاشق چون آرميده باشد
بر دامگاه عشقت مرغى فرو نيايد
کز طبل باز هجرت بانگى شنيده باشد
سيف ار غزل سرايد در وصف صورت تو
يک بيت او بمعنى چندين قصيده باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید