شماره ١٩٨: عاشق روى تو از کوى تو نايد در بهشت

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشق روى تو از کوى تو نايد در بهشت
نزد عاشق فخر دارد خاک کويت بر بهشت
عاشق عالى نظر آنست که کو بيند بچشم
روى تو امروز در دنيا و فردا در بهشت
وقت ديدار تو با درويش، شرکت کى بود
آن توانگر را که چون شداد هست از زر بهشت
عاشقان دوزخ آشام ترا امروز هست
در دل از ياد تو اين معشوق جان پرور بهشت
عاشقت بستد بدست همت و از پس فگند
اندرين ره پيش او گر دوزخ آمد گر بهشت
چون دل بيگانگان جانا ز ذکرت غافلست
گر بود در خاطرش با يادت اى دلبر بهشت
بر اميد صحت مستان خمر عشق تو
پاى کوبند از طرب حوران بسى در هر بهشت
چون خضر آب حيات وصل چون يابد کسى
ايستاده در ميان چون سد اسکندر بهشت
تا درو گوهر ز آب چشم عشاقت بيافت
شاهدان خلد را نگرفت در زيور بهشت
گر برحمت ننگرى جنت بود همچون جحيم
ور قدم در وى نهى دوزخ شود يکسر بهشت
سيف فرغانى مکن بيرون خيال روى دوست
از درون خود که با حورست نيکوتر بهشت
گر کند در کوى تو عاشق بجنت التفات
هست بر عاشق غرامت هست منت بر بهشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید