شماره ١٣٨: هم دلبر من با من دلدار شود روزى

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هم دلبر من با من دلدار شود روزى
هم گلشن بخت من بى خار شود روزى
اندر ره او نبود جان کندن من ضايع
آنکس که دلم بستد دلدار شود روزى
خود را باميد آن دلشاد همى دارم
کآنکس که غمش خوردم غمخوار شود روزى
باشد که شبى ما را شکرى بود از وصلش
ور نى گله از هجرش ناچار شود روزى
بنمود مرا عشقش آسان و ندانستم
کين کار بدين غايت دشوار شود روزى
همچون نفس عيسى در مرده دمد روحى
آنکس که ز عشق او بيمار شود روزى
از سکه مهر او مهر ار چو درم گيرى
از نقد تو هريک جو دينار شود روزى
دزديده دل خود را بر خنجر اوزن سيف
کآن مرغ که نکشندش مردار شود روزى
بى ماه رخش بختم شبهاست که مى خسبد
دولت بود ار ناگه بيدار شود روزى
آن غم که همى آمد از هر طرفى ده ده
گر کم نکند يک يک بسيار شود روزى
با محنت عشق تو اميد همى دارم
کين دولت سرمستم هشيار شود روزى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید