فلسفه

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
نخودى گفت لوبيائى را
کز چه من گردم اين چنين، تو دراز
گفت، ما هر دو را ببايد پخت
چاره اى نيست، با زمانه بساز
رمز خلقت، بما نگفت کسى
اين حقيقت، مپرس ز اهل مجاز
کس، بدين رزمگه ندارد راه
کس، درين پرده نيست محرم راز
بدرازى و گردى من و تو
ننهد قدر، چرخ شعبده باز
هر دو، روزى در اوفتيم بديگ
هر دو گرديم جفت سوز و گداز
نتوان بود با فلک گستاخ
نتوان کرد بهر گيتى ناز
سوى مخزن رويم زين مطبخ
سر اين کيسه، گردد آخر باز
برويم از ميان و دم نزنيم
بخروشيم، ليک بى آواز
اين چه خامى است، چون در آخر کار
آتش آمد من و تو را دمساز
گر چه در زحمتيم، باز خوشيم
که بما نيز، خلق راست نياز
دهر، بر کار کس نپردازد
هم تو، بر کار خويشتن پرداز
چون تن و پيرهن نخواهد ماند
چه پلاس و چه جامه ممتاز
ما کز انجام کار بى خبريم
چه توانيم گفتن از آغاز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید