جمال حق

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
نهان شد از گل زردى گلى سپيد که ما
سپيد جامه و از هر گنه مبرائيم
جواب داد که ما نيز چون تو بى گنهيم
چرا که جز نفسى در چمن نميپائيم
بما زمانه چنان فرصتى نبخشوده است
که از غرور، دل پاک را بيالائيم
قضا، نيامده ما را ز باغ خواهد برد
نه ميرويم بسوداى خود، نه ميآئيم
بخود نظاره کنيم ار بچشم خودبينى
چگونه لاف توانيم زد که بينائيم
چو غنچه و گل دوشينه صبحدم فرسود
من و تو جاى شگفت است گر نفرسائيم
بگرد ما گل زرد و سپيد بسيارند
گمان مبر که بگلشن، من و تو تنهائيم
هزار بوته و برگ ار نهان کند ما را
به چشم خيره گلچين دهر پيدائيم
بدين شکفتگى امروز چند غره شويم
چو روشن است که پژمردگان فردائيم
درين زمانه، فزودن براى کاستن است
فلک بکاهدمان هر چه ما بيفزائيم
خوش است باده رنگين جام عمر، وليک
مجال نيست که پيمانه اى بپيمائيم
ز طيب صبحدم آن به که توشه برگيريم
که آگه است که تا صبح ديگر اينجائيم
فضاى باغ، تماشاگه جمال حق است
من و تو نيز در آن، از پى تماشائيم
چه فرق گر تو ز يک رنگ و ما ز يک فاميم
تمام، دختر صنع خداى يکتائيم
همين خوش است که در بندگيش يکرنگيم
همين بس است که در خواجگيش يکرائيم
برنگ ظاهر اوراق ما نگاه مکن
که ترجمان بليغ هزار معنائيم
درين وجود ضعيف ار توان و توشى هست
رهين موهبت ايزد توانائيم
براى سجده درين آستان، تمام سريم
پى گذشتن ازين رهگذر، همه پائيم
تمام، ذره اين بى زوال خورشيديم
تمام، قطره اين بى کرانه دريائيم
درين، صحيفه که زيبندگيست حرف نخست
چه فرق گر بنظر، زشت يا که زيبائيم
چو غنچه هاى دگر بشکفند، ما برويم
کنون بيا که صف سبزه را بيارائيم
درين دو روزه هستى همين فضيلت ماست
که جور ميکند ايام و ما شکيبائيم
ز سرد و گرم تنور قضا نميترسيم
براى سوختن و ساختن مهيائيم
اسير دام هوى و قرين آز شدن
اگر دمى و اگر قرنهاست، رسوائيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید