شماره ٧٥٤: جان من از بيدلان، آخر گهى يادى بکن

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
جان من از بيدلان، آخر گهى يادى بکن
ور به انصافى نمى ارزيم، بيدادى مکن
شادمانيهاست از حسن و جوانى در دلت
شکر آن را يک نظر در حال ناشادى بکن
هر شبى ماييم و تنهايى و زندان و فراق
گر توانى از فرامش گشتگان يادى بکن
گر به دولت خانه وصلم نخواني، اى پسر
بارى اينجا آى و سر در محنت آبادى بکن
امشب اين هجران عاشق کش نخواهد کشتنم
اى مؤذن، گر نمردي، بانگ و فريادى بکن
خاک کويت کردم اندر چشم تو زين آب و گل
هم درين خانه ز بهر خويش بنيادى بکن
اشک خسرو را نهان در کوى خود راهى بده
جوى شيرين را روان از خون فرهادى بکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید