شماره ٦٠٤: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم
يک شب مگر ز بام تو سنگى دگر خورم
جايى که تو کمان کشي، اى نخل فتنه بار
پيکان آب داده چو خرماى تر خوردم
روزى که بينمت ز پى ديدن دگر
شب تا به روز حسرت روز دگر خورم
گر تو خوشى که برگ مرادى نباشدم
از شاخ عمر خويش مبادا که برخورم
مستم کند ز شوق بسان شراب تلخ
خونابه غمت که چو شير و شکر خورم
سيرى هنوز نيست لب خون گرفته را
چندى که من همى ز فراقت جگر خورم
کمتر کرشمه کن که کشنده ست اين شراب
بيچاره خسرو، ار قدرى بيشتر خورم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید