شماره ٥١٣: باز آمد آن وقتى که من از گريه در خون اوفتم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
باز آمد آن وقتى که من از گريه در خون اوفتم
دامان عصمت بردرم، وز پرده بيرون اوفتم
غمهاى خود گويم که آن همدرد را باور شود
گر من به محشر ناگهان پهلوى مجنون اوفتم
سياره دولت مرا، گر پايه بر گردون برد
بهر زمين بوس درت از اوج گردون اوفتم
چون قرعه گردم هر شبى پهلو به پهلو تا مگر
وقتى به زير پاى تو زين فال ميمون اوفتم
اين گريه گويى روغن است از بهر سوزاک دلم
کافزون شود شعله مرا، گر خود به جيحون اوفتم
خواب اجل مى آيدم، لابد همى آيد، چو من
بر بالش غم سر نهم بر بستر خون اوفتم
در محنت آباد دلم، خسرو، نمى گنجد غمش
فرهادوار اکنون مگر در کوه و هامون اوفتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید