شماره ٤٧٩: مرا دل ده که من سنگى ندارم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
مرا دل ده که من سنگى ندارم
به جز خون جگر رنگى ندارم
دل من برده اى نيکوش، مى دار
وگر بد داريش جنگى ندارم
سر کويى گرم رسوا کند عشق
چو من عاشق شدم، ننگى ندارم
سرود درد خود با خويش گويم
که نالان تر ز خود چنگى ندارم
ز من تا صبر صد فرسنگ راه است
ولى من پاى فرسنگى ندارم
دهندم پند و با من در نگيرد
که من عقلى و فرهنگى ندارم
منم خسرو که از غم کوه فرهاد
به سينه دارم و سنگى ندارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید