شماره ٤٦٨: يارب، غم آن سرو خرامان به که گويم؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
يارب، غم آن سرو خرامان به که گويم؟
دل نيست به دستم، سخن جان به که گويم؟
آه از دل من دود برآرد همه شب، آه
کاين سوختگى غم هجران به که گويم؟
افسانه من ناخوش و کس محرم آن نيست
اندک نبود، صبر فراوان به که گويم؟
خونابه پيدا همه بينند خود از چشم
احوال جگر خوردن پنهان به که گويم؟
دردى ست در اين سينه که همدرد شناسند
بيدرد چو باور نکند، آن به که گويم؟
خوابش نگرم جان به لب آمد که برون ده
من نيم شب آن خواب پريشان به که گويم؟
دشنام دهد دشمن دشمن و تشنيع زند دوست
چندين شنوم از که و چندان به که گويم؟
من قصه دهم شرح و ز مستى ننهد گوش
آن زودکش دير پشيمان، به که گويم؟
بلبل بکند ناله چو خسرو به سحرگاه
چون نشنود آن سرو خرامان، به که گويم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید