شماره ٤٦٧: گمراه شدم، ره سوى جانان ز که پرسم؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گمراه شدم، ره سوى جانان ز که پرسم؟
وز هجر بمردم، خبر جان ز که پرسم؟
از سرزنش مرده دلان جان به لب آمد
داروى دل زار پريشان ز که پرسم؟
خواب اجلم در سر و من مست خيالت
تعبير چنين خواب پريشان ز که پرسم؟
کشت آن لب سر سبز مرا، گو ز من او را
کاى خضر، ره چشمه حيوان ز که پرسم؟
اى رايت حسن تو روان کشتن عشاق
در آدميان فتوى قربان ز که پرسم؟
يک درد تو گردد دو، گرم زانکه نپرسى
اين درد که را گويم و درمان ز که پرسم؟
برد از دل من نقش بتان سحر دو چشمت
سحرى که تو از دل بروى آن ز که پرسم؟
خواهم که کشم پيش دو بادام تو خود را
سلطان دو به يک مرتبه، فرمان ز که پرسم؟
دادند نشان دل خسرو سوى چشمت
مست است چو آن نرگس فتان، ز که پرسم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید