شماره ٣١٧: سويم آن نرگس بى خواب نبيند هرگز

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
سويم آن نرگس بى خواب نبيند هرگز
بختم آن طره قلاب نبيند هرگز
هر دمش، سجده کنند انجم و مهر و مه و چرخ
يوسف اين مرتبه در خواب نبيند هرگز
هر زمان خنده ديگر کند آن شورانگيز
داغ ديرينه اصحاب نبيند هرگز
بى محابا کشد و شرم ندارد، آرى
روى قربانى قصاب نبيند هرگز
طمع مهر و وفا همت کوته نظر آنست
مرد عشق اين همه اسباب نبيند هرگز
هر شکارى که فتد پيش تو، اى تيرانداز
سيرى از ناوک پرتاب نبيند هرگز
اى مؤذن، مکش آواز که هست اين دل من
بت پرستى که به محراب نبيند هرگز
خسرو آن شب که به کوى تو رود از غيرت
سايه خويش به مهتاب نبيند هرگز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید