شماره ٦٩: باز اين دلم خدنگ بلا را نشانه شد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
باز اين دلم خدنگ بلا را نشانه شد
وين زهر ماروش به سوى ما روانه شد
بيدار بخت ما که تو ديدي، به خواب رفت
وان عيشهاى خوش که شنيدي، فسانه شد
عقلى که در فراخى عيشم رفيق بود
چون ديد تنگى دل من بر کرانه شد
مرغى که آسمان قفس بود ميهمان
بنگر قفس شکست و سوى آشيانه شد
آن سر که صوفيانه کلاهش گران نمود
بهر بتان سبوکش خمارخانه شد
صوفى که داغ را به هزار آب ديده شست
زاهد بدار چه، مست شراب مغانه شد
دورى هجر خود رگ جانم گسسته بود
تيغى که زد رقيب بدانم بهانه شد
گه کاهشى ز دشن و گه طعنه اى ز دوست
مسکين کسى که بسته بند زمانه شد
خسرو ز بس غبار حسد خاک مى خورد
زان خاک ره که لازم آن آستانه شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید