شماره ٦٨: بر من کنون که بى تو جهان تيره فام شد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بر من کنون که بى تو جهان تيره فام شد
اى شمع جان، در آى که روزم به شام شد
تو خوش به ناز خفته که عيشت حلال بادت
مسکين کسى که خواب به چشمش حرام باشد
هر مرغ شاد با گل و هر سرو در چمن
بيچاره بلبلى که گرفتار دام شد
ناز و کرشممه اى که کنى هر دم، اى صبا
مى زيبدت که پيش تو سلطان غلام شد
در آستانت لاف رسيدن کرا رسد
آن را که زير پاى دو عالم دو گام شد
گفتى نه اى تمام به عشق، آرى اين سخن
داني، چو بشنوى که فلانى تمام شد
بدنامى است عشق بتان، دور به زما
آن عاشقى که دور ز ما نيکنام شد
دى آن کلاه زهد که صوفى به فرق داشت
بر دست ساقيى چو تو امروز جام شد
خسرو که زيست با همه خوبان به تو سنى
اينک به نيم چابک عشق تو رام شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید