شماره ٦٣: هر شب دلم ز دست خيالت زبون شود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر شب دلم ز دست خيالت زبون شود
تا حال من به عاقبت کار چون شود
خونريز گشت مردم چشمت چو ساقيى
کز دست وى قرابه مى سرنگون شود
باران اشک خانه چشمم خراب کرد
دستم هنوز زير زنخدان ستون شود
تا با کمال حسن چو ماهى برآمدى
هر شب به چرخ کاهش من بر فزون شود
يک ره اگر چو کبک خرامى به سوى باغ
گر کبک بيندت به تگ پا برون شود
دل را بسوختى و هنوز از براى تو
سوگند مى خورد که به آتش درون شود
يکبارگى خيال تو ما را زبون گرفت
زينگونه کس چگونه کسى را زبون شود؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید