شماره ٦٠: آن نخل تر که آب ز جوى جگر خورد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آن نخل تر که آب ز جوى جگر خورد
بيچاره بلبلى که از آن نخل برخورد
کشت شبت به دست نيايد، وه اى رقيب
جايى که پا گرفت، خدنگ سحر خورد
من بيخود اينچنين ز رخش گشتم، اى حريف
ورنه کسى شراب ز من بيشتر خورد؟
من کيستم که بر در تو پى سپر شوم؟
حاشا که خون من به چنان خاک در خورد
جان شد خراب هم به مى اول و هنوز
ديوانه باش تا دو سه روزى دگر خورد
بهرمى مراد فراوان بود حريف
مرد آن بود که تيغ سياست به سر خورد
اى پاسبان، ز خواب چه پرسي، ز عمر پرس
تا آنکه جاهل است غم خواب و خور خورد
خوش طوطيى ست خسرو مسکين به دام هجر
کز بخت خويش غصه به جاى شکر خورد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید