شماره ٥٤٣: زان کمان ابرو سر تسليم پيچاندن نداشت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
زان کمان ابرو سر تسليم پيچاندن نداشت
رو به مرگ از قبله آن تيغ گرداندن نداشت
از نگاهى بود ممکن کشتن ما عاجزان
دست و تيغ نازنين خويش رنجاندن نداشت
قابل فتراک اگر صيد ضعيف ما نبود
از ازل اى شاهباز حسن گيراندن نداشت
چشم قربانى نمى دارد نگاه بى ادب
از من حيران عذار خويش پوشاندن نداشت
دور باش از خويشتن دارد سپند بى قرار
از حريم وصل اين بيتاب را راندن نداشت
بر گهر گرد يتيمى آبروى عزت است
از حريم وصل اين بى تاب را راندن نداشت
بر گهر گرد يتيمى آبروى عزت است
از غبار هستى ما دامن افشاندن نداشت
خون قربان گشتگان را دست دامنگير نيست
از سر خاک شهيدان راه گرداندن نداشت
قاصدان را يک قلم نوميد کردن خوب نيست
نامه ما پاره کردن داشت گر خواندن نداشت
زير تيغ او که يک جان را دهد صد جان عوض
نقد جان خويش را صائب نيفشاندن نداشت
چون به عمر جاودان صائب تسلى گشت خضر؟
داشت سيرى عالم امکان ولى ماندن نداشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید