شماره ٤٥٩: توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نيست
راه امن بيخودى را کاروان در کار نيست
کاسه منصور خالى بود پرآوازه شد
ورنه در ميخانه وحدت کسى هشيار نيست
در پس ديوار محرومى گريبان مى درم
گر چه محرمتر ز من کس در حريم يار نيست
هر که پيراهن به بدنامى دريد آسوده شد
بر زليخا طعن ارباب ملامت بار نيست
کهربا نتواند از ديوار جذب کاه کرد
جذبه توفيق را با تن پرستان کار نيست
بر نيايد صبر با مژگان خواب آلود او
هيچ جوش مانع اين تيغ لنگردار نيست
چون زر بى سکه مردودست در بازار حشر
هر دلى کز کاوش مژگان او افگار نيست
مى توان از پرنيان ابر ديدن ماه را
هر دو عالم روى او را مانع ديدار نيست
دل عبث از سبحه و زنار منت مى کشد
اين کهن اوراق را شيرازه اى در کار نيست
در خرابات مغان از عدل پير مى فروش
گوشه ويرانه اى غير از دل معمار نيست
گوهر خود را به خار و خس فشاندن مشکل است
مى کند خون گريه هر ابرى که در گلزار نيست
پيش ما صائب که رطل خسروانى مى زنيم
گنج باد آورد غير از ابر گوهر بار نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید