شماره ٣٥٧: آن که ما سرگشته اوييم در دل بوده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آن که ما سرگشته اوييم در دل بوده است
دورى ما غافلان از قرب منزل بوده است
ما عبث در سينه دريا نفس را سوختيم
گوهر مقصود در دامان ساحل بوده است
ما ز هجران ناله هاى خويش مى پنداشتيم
چون جرس فرياد ما از قرب محمل بوده است
ما عبث دل را به زير آسمان مى جسته ايم
اين سپند شوخ در بيرون محفل بوده است
داد از قيد جهان زنجير، آزادى مرا
شاهراه کعبه مقصد سلاسل بوده است
تا دلم خون گشت، سير چرخ بى پرگار شد
سير اين پرگارها بر نقطه دل بوده است
تا گرفتم رخنه دل را، جهان تاريک شد
روشنى اين خانه را از رخنه دل بوده است
زير مرهم مى شناسد حال داغ ما که چيست
هر که را آيينه پنهان در ته گل بوده است
چشم او صائب مرا از عقل و دين بيگانه کرد
دوستى با مى پرستان زهر قاتل بوده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید