شماره ٣٥٦: خاکسارى از بزرگان جهان زيبنده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خاکسارى از بزرگان جهان زيبنده است
با زمين، افتادگى از آسمان زيبنده است
از شکستن مى فزايد رتبه طرف کلاه
سر به پيش انداختن از سرکشان زيبنده است
در خزان سهل است با نظارگى حسن سلوک
تازه رويى در بهار از باغبان زيبنده است
مغز اگر نرمى کند چندان ندارد تازگى
چرب نرمى بيشتر از استخوان زيبنده است
کوهسار از خنده بيجاى کبک از جا نرفت
بردبارى از بزرگان جهان زيبنده است
هر که را بر خاک راه انداخت، سازد سربلند
دعوى گردن فرازى از سنان زيبنده است
آنقدرها کز سخن باشد بلندى خوشنما
کوتهى در دعوى از تيغ زبان زيبنده است
از درشتى هاى سوهان تيغ ها گردند نرم
سر به سر پست و بلند اين جهان زيبنده است
مى شود ساحل ز جزر و مد دريا قدردان
بخل و احسان هر دو از پير مغان زيبنده است
از خموشى قدرت گفتار گردد مايه دار
در مقام خود سکون از کاروان زيبنده است
باده در جام بلورين جلوه ديگر کند
خون ما بر گردن سيمين بران زيبنده است
طاعت از پيران، رعونت از جوانان خوشنماست
راستى در تير چون خم در کمان زيبنده است
خشکى از سر پنجه مرجان اگر بيرون برد
لاف تر دستى ز بحر بيکران زيبنده است
گر نبندد بر زمين چون سايه نقش از جلوه اش
لاف رعنايى ز سرو بوستان زيبنده است
صائب از رنگين کلامان ترک دعوى خوشنماست
غنچه را مهر خموشى بر دهان زيبنده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید