شماره ٣٢٨: داغ مى گلگل به طرف دامنم افتاده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
داغ مى گلگل به طرف دامنم افتاده است
همچو مينا ميکشى بر گردنم افتاده است
چون پلاس شکوه بر گردن نيندازم ز بخت؟
گل به چشم از نکهت پيراهنم افتاده است
تا گذشتى گرم چون خورشيد از ويرانه ام
از گرستن گل به چشم روزنم افتاده است
گر چه خاکستر شدم، ايمن نيم از سوختن
شعله سنگين دلى در خرمنم افتاده است
در حصار آهنين دارد تن و جان مرا
شکر زنجير جنون بر گردنم افتاده است
طفل اشک شوخ چشم از بس در او آويخته است
چاکها چون گل به طرف دامنم افتاده است
صائب از تکليف سير بوستانم در گذر
صحبت گرمى به کنج گلخنم افتاده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید