شماره ٢٦٧: نامرادى زندگى بر خويش آسان کردن است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نامرادى زندگى بر خويش آسان کردن است
ترک جمعيت دل خود را به سامان کردن است
در پريشان اختلاطى صرف کردن نقد عمر
در زمين شوره تخم خود پريشان کردن است
بر نمى خيزد صدا از دست چون تنها بود
دست دادن نفس را، امداد شيطان کردن است
نيست احسان بنده کردن مردم آزاده را
بهترين احسان مردم، ترک احسان کردن است
يک نفس باشد نشاط خنده ظاهر چو برق
خنده دزديدن به دل، گل در گريبان کردن است
قطره ناچيز را درياى گوهر ساختن
خرده جان را نثار تيغ جانان کردن است
حرف زهد خشک گفتن در ميان عارفان
تيغ چوبين در مقام لاف عريان کردن است
در مقام حرف بر لب مهر خاموشى زدن
تيغ را زير سپر در جنگ پنهان کردن است
بگذر از رد و قبول خلق، کاين شغل خسيس
خويش را با عالمى دست و گريبان کردن است
خامشى بگزين که در ديوان قسمت مور را
لب گشودن رخنه در ملک سليمان کردن است
مى فشانم هر چه مى گيرم چو ابر نوبهار
با من احسان، باتمام خلق احسان کردن است
از حديث دلگشا صائب دهن را دوختن
يوسف پاکيزه دامن را به زندان کردن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید