شماره ٢٦٦: خنده دزديدن به دل گل در گريبان کردن است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خنده دزديدن به دل گل در گريبان کردن است
لب گشودن رخنه در ديار بستان کردن است
تنگ خلقى را به هموارى مبدل ساختن
چشم تنگ مور را ملک سليمان کردن است
گريه را در آستين دزديدن از چشم بدان
شور محشر را حصارى در نمکدان کردن است
گفتگوى حق دريغ از حق پرستان داشتن
يوسف بى جرم را محبوس زندان کردن است
خشم عالمسوز را کوته زبان کردن به حلم
آتش سوزنده را بر خود گلستان کردن است
پرده پوشيدن به عيب خويش پيش اهل دل
زشتى رخسار از آيينه پنهان کردن است
در دل صد چاک راز عشق پنهان داشتن
در قفس برق جهانسوز از نيستان کردن است
مهر خاموشى به لب پيش سخن چينان زدن
خار را خون در جگر از حفظ دامان کردن است
از خموشى مى شود سى پاره قرآن تمام
گفتگو جمعيت دل را پريشان کردن است
در بساط خاک گنجى را که مى بايد نهفت
ريزش خود را ز چشم خلق پنهان کردن است
پشت پا بر گنج گوهر با تهيدستى زدن
در جنون پهلو تهى از سنگ طفلان کردن است
باده روشن کشيدن در کنار لاله زار
شمع روشن بر سر خاک شهيدان کردن است
عقل را با عشق عالمسوز گرديدن طرف
موم را سر پنجه با خورشيد تابان کردن است
عشق را صائب نهان در پرده دل داشتن
در ته دامن شميم عود پنهان کردن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید