شماره ٢٤٣: هر چه امروزست بار خاطرت فردا گل است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر چه امروزست بار خاطرت فردا گل است
در جگرخارى که اينجا بشکند آنجا گل است
انبساط ماست موقوف گشاد کار خلق
فتح بابى هر که را رو مى دهد ما را گل است
هر که با نيکان نشيند رنگ نيکان بر کند
چون ز مى سيراب گردد پنبه مينا گل است
مى پرستان در خزان عيش بهاران مى کنند
قلقل ميناست بلبل، باده حمرا گل است
پرده بيگانگى نبود ميان حسن و عشق
در حريم بيضه بلبل گرم صحبت با گل است
قدر خاک افتاده را سرگشتگان دانند چيست
نقش پا گمراه را در دامن صحرا گل است
هست با هر داغ من پيوند خاصى عشق را
برگ برگ اين چمن پيش چمن پيرا گل است
صحبت روشن ضميران سرخ رويى بر دهد
شاخ مرجان در کنار بحر سر تا پا گل است
از فروغ شمع صائب نيست غم پروانه را
رهنورد شوق را آتش به زير پا گل است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید