شماره ٢٠١: گوش گيران قفس را نکهت گلشن بس است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گوش گيران قفس را نکهت گلشن بس است
ديده کنعانيان را بوى پيراهن بس است
ظلمت شب هاى غم را لشکرى در کار نيست
اين سياهى را فروغ باده روشن بس است
عقل بيجا مى کند پا از گليم خود دراز
ذره را ميدان جولان ديده روزن بس است
از تنزل مى توان دادن فلک را خاکمال
خاکسارى سد راه جرأت دشمن بس است
سيليى خاموش سازد طفل بازيگوش را
عقل دعوى دار را يک رطل مرد افکن بس است
چون نباشد دل به جاى خود، زره دام بلاست
اهل جرأت را لباس جنگ، پيراهن بس است
نيست صائب ديده ما بر فروغ عاريت
بى کسان را شمع بالين ديده روشن بس است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید