شماره ١٧٧: عيب نادان در زمان خامشى گوياترست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
عيب نادان در زمان خامشى گوياترست
پسته بى مغز در لب بستگى رسواترست
گردش پرگار موقوف سکون مرکزست
هر که در دامن کشد پا آسمان پيماترست
شهرست مجنون ز عشق کوهکن پامال شد
سيل در کهسارها از دشت پرغوغاترست
دست دولت گر چه در ظاهر بلند افتاده است
در گشاد کارها دست دعا بالاترست
رفت هر کس را به پا خارى کند سوزن علاج
مى خورد خون بيشتر هر کس که او بيناترست
ديده ما بى نيازان نيست بر احسان چرخ
يک سر و گردن ز مينا اين قدح رعناترست
نيست مريم را به گفتار مسيحا احتياج
روى شرم آلود او بى گفتگو گوياترست
چشم پوشيدن بود مشاطه رخسار زشت
هر که پوشد ديده از وضع جهان بيناترست
دعوى دانش بود صائب به نادانى دليل
هر که نادان مى شمارد خويش را داناترست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید