شماره ٨١: کى سفيدى مى تواند شد به چشم ما نقاب؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
کى سفيدى مى تواند شد به چشم ما نقاب؟
کف چه باشد تا شود بر چهره دريا نقاب
ديده خورشيد نتوان بست با دستار صبح
چون تواند شد حجاب ديده بينا نقاب؟
برق را فانوس نتواند حصارى ساختن
بر دل روشن نپوشد جامه ديبا نقاب
روى خاک از ديده اميد، نرگس زار شد
تا کجا بگشايد از رخ يار بى پروا نقاب
شرمگينان از رخ مستور مى يابند جان
جلوه صبح قيامت مى کند اينجا نقاب
حسن شرم آلود نتواند حريف ما شدن
مى پرد چون نامه محشر ز آه ما نقاب
معنى رنگين به نازکدل رساند خويش را
باده گلگون ندارد بهتر از مينا نقاب
آتش هموار مى خواهد کباب اهل دل
زينهار از روى عالمسوز خود مگشا نقاب
شد فلک درمانده از تسخير نور آفتاب
حسن او را چون سپردارى کند تنها نقاب؟
صيقل آيينه حسن است چشم پاک ما
مى کند پنهان رخ او را ز ما بيجا نقاب
در حريم کبريا، بى پردگان را بار نيست
بر رخ طاعت فکن از دامن شبها نقاب
معنى بى لفظ را ادراک کردن مشکل است
چهره نازک همان بهتر که باشد با نقاب
ما به يک ديدن ازان رخسار صائب قانعيم
سخت مى ترسيم بى رويى کند با ما نقاب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید