شماره ١٥١: بزم گردون صبح خيز از گردبيتاب من است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بزم گردون صبح خيز از گردبيتاب من است
نور اين آئينه مينا ز سيماب من است
يکجهان ضبط نفس دارد بخود پيچيدنم
رشته موهوم هستى تشنه تاب من است
تا تغافل دارم از وضع جهان آسوده ام
چشم پوشيدن بساط آرائى خواب من است
در خور وارستگى مسند طراز عزتم
بال پروازم چو قمرى فرش سنجاب من است
موبمويم چشمه برق تجلى هاى اوست
طور اگر آتش فروزد کرم شب تاب من است
از مزاج گوهرم شوخى نمى بالد بخويش
موج عمرى شد بطوفان برده آب من است
جوش دردى کو که آهنگ اثر پيدا کنم
رشته قانون آهم ياس مضراب من است
محو شوقم از غم اسباب راحت فار غم
صافى آئينه حيرت شکرخواب من است
مى برد جذب خرامت چون غبار از جا مرا
جلوه ئى از چين دامان تو قلاب من است
عمرها شد زين شبستان انتخابى ميزنم
هرکجا حيرانى ئى گل کرد مهتاب من است
هر طرف پر ميزند نظاره حيرت خفته است
عالم آئينه ام هموارى اسباب من است
از قماش خامشى (بيدل) دکانى چيده ام
هرچه غير از خودفروشى ها بود باب من است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید