شماره ١٤٣: برگ طربم عشرت بى برگ و نوائيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
برگ طربم عشرت بى برگ و نوائيست
چون آبله باليدنم از تنگ قبائيست
در قافله بى جرس مقصد تسليم
بيطاقتى نبض طلب هرزه درائيست
کو شور جنونى که اسيران ادب را
در دام و قفس حسرت يکناله رهائيست
فرش در دل باش کزين گوشه الفت
هر جا روى از آبله پا کف پائيست
آرايش گل منت مشاطه ندارد
بى ساختگيهاى چمن حسن خدائيست
خلوتگه وصل انجمن آراى دوئى نيست
هشدار که انديشه آغوش جدائيست
تا رنگ قبولى بدل از نقش تمناست
گر خود همه آئينه شوى کارگدائيست
اى خاک نشين کسب ادب مفت سفالت
انديشه چينى مکن اين جنس خطائيست
آنجا که گل حسن حيا پرور ناز است
سير چمن آينه هم ديده درائيست
فرياد که يک عمر غبار نفس ما
زد بال و ندانست که پرواز کجائيست
کو صبر و چه طاقت که بصحراى محبت
در آبله پادارى و در ناله رسائيست
انديشه چمن طرح کن سجده شوقيست
امروز ندانم کف پاى که حنائيست
چون اشک من و دوش چکيدن چه توان کرد
سرمايه اول قدمم آبله پائيست
مجموعه امکان سخنى بيش ندارد
(بيدل) مرو از راه که اين ساز نوائيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید